سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مراحل رشد کودک

دوره های مختلف رشد از شیرخوارگی تا دو سالگی

اتفاقات دوران حاملگی

برای خانم باردار سوالاتی در مورد چگونگی رشد جنین پیش می آید که عمدتا در مورد نحوه رشد، تکامل، زمان و نوع اتفاقات حاصله می باشد که دانش بشری  توانسته است به این  سوالات پاسخ دهد.

هرجنینی از اختلاط سلولی جنسی ماده (تخمک) و ( اسپرم) به وجود می آید. هر زن درهر ماه تنها یک تخمک تولید می کند. این سلول هر چند با چشم غیر مسلح به زحمت دیده می شود، اما این از بزرگترین سلول های بدن آدمی است. هر مرد چندین میلیون اسپرم تولید می کند که از کوچترین سلول های بدن بشمار می روند و اسپرم چندین هزار برابر کوچکتر از تخمک است.

اسپرم دارای یک دم شلاق مانند متحرک بوده وتحرک زیادی دارد. درضمن مقاربت، چندین میلیون اسپرم وارد رحم می شود که تعدادی از اینها از واژن و رحم عبور کرده  و وارد لوله های فالوپ می گردند یعنی جایی که تخمک رسیده قرار دارد. اسپرم طبیعی قدرت باروری خود را به مدت 48 ساعت حفظ می کند. بنابراین، اگر تخمک رسیده باشد که تقریبا مصادف با وسط سیکل قاعدگی است، شانس باروری حداکثر خواهد بود. اسپرم بعد از رسیدن تخمک به داخل آن نفوذ می نماید در این  ضمن اسپرم دم  خود را از دست می دهد ودر عرض چند ثانیه حاملگی اتفاق می افتد. از این لحظه به بعد فعل وانفعا لاتی با سرعت چشم گیر انجام گرفته وزندگی تازه ای آغاز می شود که  احتمالا تا 70 سال دوام می یابد.

یک ماهگی : در ماه اول جفت که وظیفه تغذیه جنین را به عهده تشکیل می شود. در این زمان جنین4/ 1 اینچ طول دارد.

دو ماهگی: طول جنین به یک اینچ می رسد. درماه دوم صورت  انگشتان دست پا چشم وگوش شروع به شکل گیری می کنند.

سه  ماهگی : در پایان ماه سوم جنین 4 اینچ طول داشته است و دست و پاهایش را حرکت می دهد. اعضای تناسلی نیز در این ماه تشکیل می گردد.

چهار ماهگی: در پایان ماه  چهارم طول جنین به 6  اینچ  با لغ  می گردد. ناخن ها ، مو، ابرو و موژه تشکیل می گردد و صدای قلب جنین را  می توانید بشنوید.        

پنج ماهگی: در ماه پنجم ضربه های سریع را احساس می کنید. طول جنین به  10 اینچ و وزنش به یک پوند بالغ می گردد.

شش ماهگی: جنین33 سانتی متر قد و2 پوند وزن دارد و در پایان ماه ششم تمام اعضای حیاتی تشکیل شده اند.

هفت ماهگی: قد جنین به 14 سانتی متر می رسد و در هفت ماهگی جنین خود را برای زندگی خارج از رحم آماده می سازد.

هشت ماهگی : جنین به رشد خود ادامه می دهد در ماه هشتم جنین فعالتراز قبل می باشد. اگر تولد در این ماه انجام گیرد شانس بقای  نوزاد زیاد است.

نه ماهگی: در پایان ماه نهم، وزن جنین به 7 پوند و قدش به 18 تا20   اینچ می رسد و جنین و مادر هردو برای زایمان آماده اند.

 رشد جسمانی

گرچه رشد جسمانی سریع از مشخصات مهم اولین سال زندگی کودک است، به علت تفاوتهای فردی معیارهای رشد جسمانی در همه موارد ودر تمام سنین قطعیت ندارد. هنگام تولد کودک زندگی انگلی درون رحم مادر را رها می سازد و زندگی مستقل در بیرون رحم را آغاز می کند در لحظه تولد باید رشد نظام عصبی وجسمی نوزاد به حدی باشد که بتواند او را در برابر عوامل و اوضاع خارجی نظیر سرما و فشار هوا محافظت کند. قد نوزاد در لحظه تولد پنجاه سانتیمتر و وزنش تقریبا سه و نیم کیلو گرم است چند روز پس از تولد پنج تا ده درصد وزن نوزاد از بین می رود و پس از آغاز شیر خوردن و عادت به زندگی جدید مجددا وزنش افزایش می یابد.

در دومین سال زندگی که رشد جسمانی همچون سال اول نیست قد کودک حدود 85 سانتی مترو وزنش به حدود دوازده ونیم کیلو گرم می رسد و هنوز مقداری از استخوانهای کودک دو ساله به صورت غضروف و نرم هستند. معمولا در هجده ماهگی ملاج کودک سفت   میشود و بیشتر دندانهای شیری او می رویند.

ادراکات کودک

ادراک بینایی( باصره): حس بینایی  هنگام  تولد نسبت به سایرحواس کودک بسیار ضیعف وناقص است ودیرتر از حواس دیگر تکامل می یابد.

کودک درسه هفته اول زندگی می تواند اعصاب چشم خود را برای دیدن اشیا ی بزرگ، جامد و زنده مانند اسباب بازیهای بزرگ و مادر تحت فرمان درآورد. چنانچه وقتی می بیند        

 مادرش می آید گریه خود را قطع می کند.

درچهارو پنج ماهگی می تواند  میان آنچه می بیند وآنچه دستش می رسد تعادل برقرار کند چنانچه وقتی چیز کوچکی را در نزدیکی خود می بیند دستش را به سوی آن دراز می کند تا با آن بازی کند یا آن را به حرکت درآورد. میان ماههای هفتم و نهم استعداد کودک به برداشتن اشیای ریز از زمین ظاهر می شود.

رشد سیستم عصبی

مغزآدمی مرکز فرمان یک شبکه ارتباطات وسیع است.  سیستم عصبی ( Nerve System) عمدتا کنترل اعمال استخوانها، عضلات و ما هیچه ها، اندام ها، غده ها و رگهای خونی را در بدن به عهده دارد. انتقال پیام ها بین مغز وبخش های گوناگون بدن به وسیله اعصاب که از سلول هایی به نام  نورون (Neuron) تشکیل یافته اند، انجام می گیرد.  بخش بزرگی از مغز را حدود 10 میلیون نورون تشکیل داده  است. پیام های موجود بین مغز وبقیه سیستم  عصبی تکانه های الکترو شیمیایی  هستند که در طول نورون به سرعت حرکت می کنند.رشد سیستم اعصاب پیش از تولد،  درسه و چهار سالگی بسیار سریع است. رشد و نمو در دوران جنینی بیشتر عبارت از افزایش و نمو سلول های عصبی است درحالی که پس از تولد،  کمتر سلول های تازه بوجود می آیند.

رشد و نمو مغزرا مستقیما نمی توان مطالعه کرد و نا گزیر باید به بررسی مغز کودکان که درگذشته ویا اندازه گیری خارجی جمجمه کودکان زنده اکتفا کرد. اندازه گیری ها نشان

می دهند که رشد و نمو فرزند آدمی تا4 سالگی بسیار سریع است و از4 تا 9 سالگی از سرعت آن کاسته می شود و سپس به کندی رشد خود را ادامه می دهد تا 16 سالگی که مغز، به اندازه کامل خود برسد.

  رشد ذهنی کودکان از شیر خوارگی تا 2 سالگی

    هوش، قدرت سازگاری فرد با محیط تلقی شده است. ذهن کودکان در دو سال زندگی در مرحله حرکت قرار دارد که به نظر پیاژه دارای شش مرحله است;

•         مرحله اول : اعمال بازتابی از تولد تا پایان یک ماهگی است. در این مرحله نوزاد از طریق یک سلسله  اعمال انعکاسی نظیر مکیدن با محیط ارتباط برقرار می کند.

•         مرحله دوم: اولین واکنشهای دوری یک تا چهار ماهگی است. در این مرحله کودک پس از انجام یک عمل به صورت تصادفی به تکرارآن می پردازد و از آن لذت می برد. در این مرحله بخشی از اعمال کودک هماهنگ می شود ورفتار تقلیدی در او شکل می گیرد.

•         مرحله سوم: این مرحله چهار تا هشت ماهگی را شامل می شود و به دومین واکنشهای دوری معروف است. هماهنگی بیشتری بین حرکات کودک به وجود می آید در این مرحله کودک می تواند با دیدن بخش معلومی از یک شی پنهان شده آن شی را تشخیص دهد.

•         مرحله چهارم: هدفدار می شود و رفتارش خود به خود رخ نمی دهد کودک می تواند موانع را برطرف کند تا به شی مورد نظرش برسد یا از طریق واسطه قراردادن یک شی به هدف مورد نظرش دست یابد. در این مرحله مفهوم بقای شی حاصل می شود یعنی اگراز حوزه دید او پنهان شود هنوز آن شی برای او وجود دارد.

•         مرحله پنجم:  سومین واکنشهای دوری از دوازده تا هجده ماهگی است که در این مرحله کودک از طریق آزمایش، راه حلهای جدیدی را برای حل مشکلش کشف می کند و مایل است بداند اعمال او چه اثری بر محیط می گذارد.

•         مرحله ششم: ابداع وسایل جدید از طریق فعالیتهای ذهنی از هجده تا بیست وچهارماهگی است در این مرحله اعمال کودک تا خلاقیت همراه است و جنبه آزمایش و خطای صرف ندارد. همچنین کودک می تواند اعمال مختلفی را باز نمایی کند و به پیش بینی نتایج آنها بپردازد.

رشد عاطفی

عاطفه، پاسخ فرد به نیاز درونی یا محرک بیرونی است که با علام فیزیولوژیکی نظیرافزایش ناگهانی ضربان قلب، انقباض عضلات، بالا رفتن فشار خون و افزایش ترشح هورمون آدرنالین همراه است. قدرت درک و وضع جسمانی کودک در بروز عواطف موثر است. عواطف کودک در دو سال اول زندگی به علت محدود بودن تجارب متعدد و متنوع نیست و با افزایش سن وتجربه پاسخهای عاطفی او متنوع ومشخص و قابل فهم  می شو د.

حالات عاطفی کودکان را باید در واکنشهای آنان جستجو کرد. در چهار تا ده ماهگی ترس از اشیاء ناآشنا بروز می کند. کودکان در سال اول زندگی به علام خشم و خوشحالی دیگران پاسخ می دهند. چنانچه کودک به فردی دلبستگی شدید پیدا کند در صورت جدا شدن از او مدت طولانی دچار افسردگی می گردد.

کودک در هجده ماهگی درحالت عدم تعادل  به سر می برد و خیلی زود تحریک و عصبانی می شود. در دو سالگی تعادل روانی مطلوبی دارد و در همه زمینه ها آرامترو با ثبات تر از قبل است و دوست دارد دیگران را، از خود راضی کند. موارد عاطفی مشترکی نظیرترس، خشم، پرخاشگری و محبت کم و بیش در همه کودکان مشاهده می شود.

رابطه بین کودک و مادرو نیز کسانی که از او مراقبت می کنند و رشد عواطف او اهمیت بسیاردارد بتدریج که کودک بزرگتر می شود پیوند عاطفی خود را با والدین و اطرافیان نزدیک حفظ کرده، در نتیجه با رفتارها و ارزشهای والدین و مورد علاقه خود همانند سازی می کند.

رشد اجتماعی

دراولین سال زندگی رابطه عاطفی کودک با اطرافیان بخصوص مادر نقش تعیین کننده ای در رشد اجتماعی او دارد یعنی ارضای نیازهای اولیه کودک از جمله، گرسنگی وتشنگی سازنده نگرش آینده او نسبت به دیگران است. مادرعصبانی و مضطرب نمی تواند کودکش را به طور مناسب غذا بدهد و ارتباط عاطفی مطلوبی با او برقرار سازد تکرار این حالت بتدریج غذا خوردن را برای کودک ناراحت کننده می کند در نتیجه باعث بد غذایی و ضعف جسمانی کودک می شود کنترل ادرار و مدفوع نیز در اجتماعی شدن کودک نقش بسزایی دارد و کودک باید آن را بیاموزد. در این مورد مادر نقش اساسی و اولیه را بر عهده دارد چون کودک در حدود شش ماهگی می تواند مادرش را از دیگران باز شناسد، معمولا جدایی طولانی کودک از مادر در این سن آثار ناگواری در رشد شخصیت کودک بر جای می گذارد.

کودک چهارماهه شکل افراد مختلف را در فکرش مجسم می کند قیافه و صدای مادر را بدرستی تشخیص می دهد و با دیدن قیافه آشنایان خوشحال می شود. از هفت ماهگی گرچه بیشتر اوقات خود را به بازی کردن با خودش سپری می سازد به اطرافیان نیز توجه خاص دارد و درباره آنان کنجاو است و نسبت به قیافه های آشنا و بیگانه واکنشهای متفاوتی بروز می دهد. کودک ده ماهه به تقاضای اطرافیان پاسخ می دهد، دوست دارد مورد توجه قرار گیرد و به بازی کردن بسیار علاقه مند است. رابطه کودک بیست ماهه با اطرافیان بر اساس گرفتن است نه دادن، او از انجام دادن کارهایی که بر خلاف میل دیگران باشد لذت می برد و هنوز مایل به همکاری و مشارکت نیست کودک دو ساله تعادل وآرامش دارد . در انجام کارهای شخصی پیشقدم می شود، از تشویق وستایش خوشش می آید و می خواهد اطرافیان را راضی کند و نسبت به محیط و انسانها کنجکاو است.

هرچه والدین کودک را در این زمینه بیشتر تشویق کنند احساس استقلال در او بیشتر رشد می کند و در مقابل حمایت افراطی با تمسخر تلاشهای نا موفق کودک ممکن است او را نسبت به توان خودش مردد سازد.

رشد اخلاقی

کودکان در دوره شیر خوارگی، نادرستی اعمال را برحسب لذت یا درد تعبیر و تغییر می کنند و رعایت حقوق دیگران برای آنان معنی ومفهوم ندارد. کودکان از هجده ماهگی ساختن بازیهای آرمانی از اشیا و امور و رفتارها را شروع می کنند.  بدین معنی که اسباب بازی شکسته می شود همه دگمه های لباس باید سر جای خود باشد و لباس هیچ پارگی نداشته باشد. درهمین زمان کودک درمورد رفتار درست و نادرست در موقعیتهای خاص، معیارهایی را که اغلب در محدوده نظافت، مهار پرخاشگری واطاعت از والدین است، را مشخص می سازد.  این معیارها سر آغاز درک کودک دوساله و ارزیابی رفتارشان را به عنوان خوب یا بد شروع می کند وچنانچه امور با معیارهای آنان هماهنگ نباشد، مضطرب می شود، این مورد در کودکان با فرهنگهای مختلف مشترک است.

مهارت هایی که پس ازراه افتادن در کودک رشد و تکامل می یابند

تا شش سالگی تکامل عضلانی پاها عبارت از مهارت بیشتر در راه رفتن وکسب مهارت هایی است که به دنبال دارد. دو پرش و بالا رفتن بزدوی به دنبال راه رفتن ظاهر می شود. پیش از آنکه کودک به دو سالگی برسد می تواند به جلو وعقب راه برود وبا کمک بزرگترش از پله بالا وپایین برود و یا روی یک پای خود بایستد. کودک در چهارسالگی می تواند از بلندی 30 سانتیمتر بپرد. از پنج تاشش سالگی کودک طناب بازی را فرا می گیرد.

تفاوت رشد حرکتی میان پسر ودختر

تجارب بعمل آمده نشان می دهند که در بیشترمهارتهای حرکتی وکارهای مربوط به قدرت وسرعت پسران متوسط بر دختران متوسط برتری دارند. و این تفاوت میان آنان با پیشرفت سن افزایش می یابد چنانچه استعداد انجام دادن فعالیتهای حرکتی در دختران در14 سالگی به حداکثرش می رسد، در صورتی که پسران تا 17 سالگی از این لحاظ رشد می کنند.دختران فقط در بعضی از ورزشها می توانند با پسران مسابقه دهند وشرکت آنها در فعالیت بدنی پسران جنبه استثنایی دارد و نتیجه احتیاج اجتماعی است.

علت این تفاوت به محیط وطبیعت بدن بستگی دارد. بدین معنی که پسران معمولا پیش از دختران مجال فعالیت حرکتی دارند وزود می توانند بر خلاف دختران در بازیهای گوناگون شرکت کنند و این خود در پیشرفت آنان کمک موثری است. از طرف دیگر عامل بدنی باعث ایجاد این تفاوت می شود یعنی تفاوتهای بدنی در برتری پسران بر دختران از حیث رفتارهای حرکتی تاثیر زیادی دارد چنانچه حجم بدن دختران هنگام نضج جنسی کوچتر از پسران وبازوها و ساقهایشان نسبتا کوتاهتر و تنه هایشان بزرگتر است و همین وضع و حالت مانع شرکت دختران در بعضی ازفعالیتهای بدنی می گردد.

دختران هنگام تولد از لحاظ سن اسکلت (Skeleton Age) تقریبا چهار هفته از پسران جلوتر هستند وتا دوره بلوغ سن اسکلت ایشان در حدود 125 درصد پسران همسال خود است به همین سبب دختران دو سال زودتر پسران به مرحله بلوغ ونوجوانی می رسند

تربیت رشد وتکامل حرکتی

مطالعات آزمایشی رشد و تکامل هماهنگی و همکاری عضلات نشان می دهند که کودک متوسط قادر است قسمت های مختلف بدنش را کنترل کند و این بیشتر تابع قانون جهت رشد و تکامل است تا سن تقویمی کودک.

  تولد تا 7 سالگی

مقدمه

این مرحله از رشد، از بدو تولد آغاز می شود و تا سن هفت سالگی ادامه می یابد. روانشناسان این دوره را که مراحل نوزادی، طفولیت وخردسالی را در بر می گیرد، دوره ی نونهالی می نامند. پیامبر اکرم (ص) این مرحله را سن سیادت وآقایی کودک دانسته وپدر ومادر را موظف به رفع نیازهای مادی و روانی کودک نموده و برایشان تکالیفی مقرر کرده است.. تربیت کودک در دوره سیادت از دیگر مواردی است که اسلام توجه خاصی به آن مبذول داشته و توصیه های بسیاری نیز دراین خصوص نقل شده است . محبت یکی از اختیاجات اساسی کودک و از مهم ترین عوامل تأثیر گذار بر تربیت روحی وروانی وی می باشد. کودک ،عشق،محبت وعلاقه را در کانون خانواده می آموزد. در اسلام در مورد محبت ومهربانی کردن به کودکان بسیار سفارش شده است. نگاه محبت آمیز پدر به صورت فرزند عبادت است یکی از آموزه های تربیتی پیامبر (ص) در مورد کودکان توصیه به تربیت نیکو و احترام گذاردن به آن هاست دوره ی سیادت وهفت سال آغازین زندگی کودک دوره ای است که کودک بیش از هر زمان دیگری به بازی و نشاط نیازمند است . از دیدگاه روانشناسی ، فلسفه ی بازی کردن کودکان ،آماده سازی آنان برای مواجهه با مشکلات است. به همین دلیل هر چه بازی ها گسترده تر،پیچیده تر و اجتماعی باشد، مصونیت کودکان در برابر مشکلات و آسیب ها بیشتر می شود .از طریق بازی ، کودکان به رشد اجتماعی ، عاطفی وجسمی متعادلی دست می یابند.

رشد اجتماعی کودک در 3 سالگی

کودک سه ساله معمولا کودکی است که برقراری رابطه با او به مراتب آسانتر از کودکان دو و نیم ساله است. در این سن که فشارهای اجتماعی شدن، ظاهر می گردد. کودک سه ساله در برابر بسیاری از تقاضاهای محیطش رام می شود و حتی می تواند خواسته های لحظه ای خود را در ازای ارضای آنها در آینده به تاخیر اندازد.البته این تغییر در رفتار، تا حدودی نتیجه آموزش و یادگیری است.در این کودکان ارضای لذات آنی باید بلافاصله صورت می گیرد. به همین جهت معلمان از شیرینی و تنقلات به عنوان پاداش در یادگیری ها و بدست آوردن پاسخ مناسب از کودکان استفاده می کنند.مقدار واکنش بزرگترها و بازخوردهای آنان در این مرحله، تا حد زیادی، تعیین کننده درجه الگوهای اجتماعی شدن در کودکان است. در این، کودکان رفتارهای اجتماعی خوبی از خود نشان می دهند.

رشد مهارتها :  کودکان 3 ساله می توانند اعمال روزانه را با دقت عمل و تمرکز حواس بسیار خوبی انجام می دهند. آنها در این مرحله در وضیعیت حرکتی خوبی قرار دارند و ماهیچه های کوچکشان هماهنگی بهتری پیدا کرده اند.این کودکان بیشتر تمایل دارند اسباب بازی های کوکی، مکانیکی و یا وسایل بازی دیگری را دستکاری کنند.در این سن، سه چرخه سواری، چیزی به مراتب بیشتر از یک فعالیت حرکتی است و یا مثلا ماشین آتش نشانی است که کودک حتی صدای سوت و آژیر آن را از خود در می آورد روی پدال آن فشار می دهد و به اطراف می چرخد.

رشد اجتماعی کودک 4 سالگی

کودکان 4 ساله به موقعیت رهبری در گروه بسیار علاقمندند. فعالیتها را خودشان آغاز می کنند و خود به برقراری رابطه دوستی و واکنش نسبت به یکدیگر می پردازند به کشمکش، کلنجار رفتن و ناسزاگویی به یکدیگر تمایل دارند و با دستور دادن و امر کردن سعی دارند، خود را به هم ردیفانشان بشناسانند.کودکان در این سن به دنیای بازی گام نهاده اند و به نظر می رسد رفتار اجتماعیشان تحت تاثیر نیاز به تائید خود می باشد. الگوهای تائید خود در محیط خانه و نیز در باریهای گروهی آشکار می شوند.  از نظر سخنگویی در مرحله پرسش و پاسخ است و از چرا، چگونه، چه و کجا کلمات استفهامی دیگر در حرفهایش بهره می گیرد و از مصاحبت با بزرگترها نیز لذت می برد. کودکان در این سن بسیار کنجکاوند و به اکتشاف بسیاری از امور می پردازند.

رشد مهارتها

رشد مهارتهای کودکان 4 ساله را می توان از طریق بازی با جعبه های چوبی و چگونگی کار با آنها مشخص کرد. انها از انجام همه فعالیتها لذت می برند و و قت خود را در حرکات فعال صرف می کند، آنها را می توان در حال « لی لی کردن»، «جهیدن روی یک پا» مشاهده کرد. وقتی در تاب بازی خود را به جلو هل می دهد و یا روی الکلنگ بازی می کند، گویی از تعادل و هماهنگی حرکات خود غرق در شادی می شود. می تواند دگمه لباسش را ببندد، زیپ شلوارش را بالا بکشد، معماهای ساده و  پازلهای چند تکه ای را حل کند و وسایل بازی را سر هم بندی کرده و جور کند.

رشد اجتماعی کودک 5 سالگی

پنج سالگی نسبت به چهار سالگی دوره پایدارتری است. بدین معنی که در این سن، کودک از همه جهات به توازن و تعادل بیشتری دست می یابد. نسبت به دنیای پیرامونش درک بهتری پیدا می کند. یک پسر 5 ساله به مربی خود گفت: «وقتی کسی مشغول مطالعه و خواندن است ما نباید با صدای بلند حرف بزنیم.» و یا در جایی دیگر گفت: «من با حامد دوست هستم، ولی وقتی او را نیشگون می گیریم، دیگه با من بازی نمی کند.» این کودکان به عواقب و پی آمدهای رفتارهای ضد اجتماعی پی برده و به طور منطقی و عادلانه آنها را می پذیرند، آنها مستقل و خود کفاست و بدون دشواری می تواند محیط خانه را ترک کند.

رشد مهارتها

در این سن بسیاری از کودکان علاوه بر مهارتهای حرکتی ماهیچه های بزرگ، در مهارتهای حرکتی ظریف و یا ماهیچه های کوچک نیز تعادل بهتری کسب می کنند. بسیاری از آنها می توانند با قیچی کار کنند و از کار با چسب لذت می برند. در این به نوشتن و مهارتهای تحصیلی دیگر علاقه نشان می دهند. البته لازم به ذکر است که در این سن نباید آموزشهای رسمی را برای آنها و به صورت جدی ترتیب داد. زیرا هنوز برای یک برنامه سازمان یافته و منظم آمادگی کافی ندارند.

رشد اجتماعی کودک در 6 سالگی

ویژگی های زندگی در خانه کودکان 3 تا 6 ساله را که به رشد عقلانی کمک می کنند، ارزیابی می کند. محیط فیزیکی و شیوه فرزند پروری نقش مهمی دارند. کودکان پیش دبستانی که در رشد عقلانی خوبی دارند، از خانه های پر از اسباب بازی و کتاب برخوردارند. والدین آنها صمیمی و با محبت هستند. به رشد زبان و دانستن علمی کمک می کنند، گردشهایی را به مکان خارج از خانه ترتیب می دهند که چیزهای جالبی برای دیدن و کارهای جالبی برای انجام دادن دارند. آنها همچنین از کودک می خواهند رفتار جامعه پسند داشته باشند مثلا کارهای ساده خانه را انجام دهد و با دیگران مودبانه رفتار کند و در صورتی تعارضی ایجاد شود. این والدین به جای فشار جسمانی و تنبیه از منطق برای حل کردن آنها استفاده می کنند.

رشد کودک از لحاظ عاطفی

پیشرفت هایی که در بازنمایی و ذهنی زبان و خود پنداره صورت می گیرند به رشد هیجانی در اوایل کودکی کمک می کنند کودکان بین 2 تا6 سالگی، اگاهی بیشتری از احساسات خود و دیگران کسب می کنند و توانایی آنها در منترل ابراز هیجان بهبود می یابد. خود پرورانی به پیدایی هیجان های خود آگاه مانند شرم، خجالت، گناه و رشک وغرور نیز کمک می کند. با گذشت زمان،" شناخت آنها دقیق تر و پیچیده تر می شود و واژگان کودکان پیش دبستانی برای صحبت کردن درباره هیجان سریعا گسترش می یابد مثلا می گویند چون او خیلی بلند آواز می خواند، خوشحال است یا چون او دلش برای مادرش تنگ است، غمگین است.

v     دوست دارد بطور مشخص مورد توجه و تحسین قرار بگیرد.

v     پر سر و صدا و پر انرژی است.

v     در زمینه عاطفی ثباتی ندارد، گاهی می خندد و گاهی گریه می کند.

v     زمان کوتاهی رغبت به کار نشان می دهد.

رشد روانی جنسی در نونهالان

 

  در مرحله تناسلی (ادیپال)

 کودک در سن 3 تا 6 سالگی , رفتارهای جنسی بیشتر ظاهر میشود.از تفاوتهای ساختمانی بین دو جنس آگاه میشود وکنجکاوی در مورد حاملگی , بچه زایی و مرگ پیدا میکند.در سه سالگی اکثر بچه ها قادر به انتخاب عکس عروسک با توجه به سن خود هستند و در چهار سالگی قادر به انتخاب عروسک بزرگسالی  با جنس موافق خود هستند.80 درصد کودکان در سه سالگی به این سوال که وقتی بزرگ شدی مامان می شوی یا بابا , پاسخ صحیح می دهند.این آگاهی های اولیه در مورد هویت جنسی یا جنسیت بر اساس مشکل ساختمانی است.دومین جز رفتارهای مرتبط با نقش جنسی و به طور اختصاصی مردانگی یا زنانگی است و شامل فعالیتهایی است که در یک فرهنگ مشخص ,  مکردانگی یا زنانگی را نشان می دهد که به طور اولیه در بازیها و اسباب بازی ها خود را نشان می دهد.

   در حدود سه سالگی در مشاهده بازی های آزاد کودکان , پسران خشونت بیشتری در مقابل همسالان دارند و بازی با تفنگ و ابزار جنگ را ترجیح میدهند.اما بازی با عروسک و وسایل خانه در دختران مشاده میشود.فرصتهایی برای رشد بازی ها در کودکی نقش مهمی در رشد جنسی کودک و اهداف دیگر از جمله توان حل مساله , مهارتهای بدن , لذت در بازی , کنار امدن با اضطراب ,بهبود روابط و اهداف ارتباطی دارد و لازم است طرز لباس پوشیدن ,آرایش موها و ظاهر کودکان مطابق جنس خودشان باشدو به دختران الگوهای زنانه (مانند کارهای منزل)وبه پسران الگوهای مردانه (مانند تعمیر وسایل ,انجام کارهای سنگین,استفاده از ابزار خشن و ...) آموزش داده شود.

   بر اساس تئوری های پسیکوآنالیز , کودک در این مرحله احساس شدید جنسی پیدا کرده و احساس خشم نسبت به دو والد اعمال میکند و در قالب رل ای مادری , پدری ,دکتر , پرستار , اهداف جنسی و فانتزیهای تهاجمی اش را اعمال میکند.ممکن است در این مرحله اعمال نمایشگری و خود ارضایی مشاهده شود و یا کنجکاوی برای دیدن دیگران وجود داشته باشد که باعث نگرانی شدید والدین و مربیان مهد کودک میشود.در این مرحله ژنیتال فقط جنبه ادراری دارد و جنبه جنسی ندارد و با در نظر گرفتن مسائل فرهنگی باید به طور جدی و آرام با استفاده از تذکر مستقیم , روشهای حواس پرتی و تغییرات محیطی وحذف شرایط زمینه ساز , این رفتار کودکان را کنترل کرد . بدیهی است استفاده از روشهای خشن مانند ضربت زدن بر آلت و تنبیه شدید , احساسات شدید کودک و ترس های مختلف را در اینده به دنبال خواهد داشت.

   معمولا خشم کودکان در پایان مرحله ادیپال بصورت همانند سازی با والد جنس موافق (مادر یا پدر) به صورت مسالمت امیز پایان می پذیرد. مشاهده کودکان با رفتارهای متضاد جنسی نیاز به بررسی های بیشتر در زمینه بیو لوژیک (هورمونها), فرهنگی و خانوادگی دارد.

 



[ پنج شنبه 92/6/14 ] [ 11:49 صبح ] [ اسماعیلی ]

اسباب بازی های مناسب برای کودکان پیش دبستانی

بازی و اسباب بازی برای کودکان بسیار مهم می باشد. به طوری که آنها بیشترین ساعات بیداری خود را به بازی و فعالیت می پردازند. کودکان زمان بازی را بسیار دوست داشته و این زمان را  بر هر چیز دیگری مقدم می دارند. انتخاب اسباب بازی مناسب برای کودکان در هر سنی بسیار حائز اهمیت است. به طوری که بهترین و مناسب ترین اسباب بازی برای کودکان به ویژه در سنین پیش دبستانی، اسباب بازی های آموزشی است. چرا که این گروه از اسباب بازی ها موجب پرورش تفکر، تخیل، سرگرمی، لذت و مهمتر از همه یادگیری در کودک می گردد و او را با مفاهیم و دنیای پیرامون آشنا می سازد. علاوه بر اینها، اسباب بازی باید از ایمنی و کیفیت لازم برخوردار باشد. به اعتقاد انجمن جهانی تعلیم و تربیت دوران کودکی ( ACEI   )[1]  [1]  ، اگر اسباب بازی های کودکان به دقت انتخاب شوند، موجب ارتقای کیفیت بازی و رشد کودک می گردند. اسباب بازی های آموزشی، نقش بسزایی در رشد کودکان پیش دبستانی ایفا می نمایند. آنها موجب بالا رفتن هوش، مهارتهای اجتماعی و همچنین رفتارهای احساسی کودکان می گردند. اینگونه اسباب بازی ها طراحی شده اند تا دید وسیع تری در گروه های سنی مختلف ایجاد نمایند.

 

هدف از اسباب بازی های آموزشی:

به طور کلی اسباب بازی های آموزشی دو هدف عمده دارند: یکی سرگرمی و دیگری توسعه مهارتهای کودکان. اولین هدف کاملا روشن است. کودکان دوست دارند که بازی کنند. بنابراین تمام اسباب بازیها به انضمام اسباب بازیهای آموزشی، برای کودکان جنبه سرگرمی دارند مگر اینکه کودک، خود تمایلی به بازی کردن نداشته باشد. دومین هدف اسباب بازی های آموزشی توسعه مهارتهای کودکان می باشد. اما این هدف برای همگان کاملا واضح  و روشن نیست. بیشتر والدین فکر می کنند که تنها هدف اسباب بازی ها تفریح و سرگرمی است. آنها نمی دانند که اسباب بازی های آموزشی برای کمک به آموزش بهتر کودکان طراحی شده اند. به همین دلیل است که در انتخاب اسباب بازی، بیشتر اسباب بازی هایی که جنبه لوکس و فانتزی دارند را برای کودکانشان خریداری می نمایند.

 

اسباب بازی های مناسب برای کودکان پیش دبستانی

اسباب بازی های علمی و طبیعی:

اسباب بازی های علمی برای این گروه سنی، دنیایی از علم هستند. اینگونه اسباب بازی ها این شانس را به کودک می دهند که دنیای اطراف را کشف کرده و دامنه دانستنی های خود را افزایش دهند. اما متاسفانه والدین هنگام انتخاب اسباب بازی، کمتر به دنبال خرید اینگونه اسباب بازی ها هستند.

 

پازل ها و بازی های حل مسئله:

 امروزه پازلها و بازیهای حل مسئله در اشکال و ابعاد مختلف به وفور در بازار یافت می شوند. کیفیت و طراحی آنها نیز روز به روز بهتر و متنوع تر می شود. پازلها با توجه به ماهیتی که دارند قدرت تمرکز، تفکر خلاق و منطقی را در کودکان افزایش داده و کودکان را وادار به تفکر می کنند. کودک با تمرکز بر روی پازل به راحتی قطعه ها را جابجا کرده و آنرا حل می کند. به طوری که در بعضی مواقع موجب حیرت والدین خود می شود. پازلها و بازیهای حل مسئله بهترین نوع اسباب بازی های آموزشی برای کودکان سنین پیش دبستانی هستند. زیرا  آنها چند بعدی و قابل لمس هستند، مدلهای مختلف برای سنین مختلف وجود دارد و کودک می تواند به تنهایی و یا با دوستان خود به بازی بپردازد.

 

لگو:

لگوها قطعاتی هستند که کودکان از طریق متصل کردن آنها به یکدیگر، اشکال مختلفی را می سازند. این بازی بسیار مورد توجه و علاقه کودکان می باشد. لگوها به تفکر، ابتکار و خلاقیت کودک کمک بسیاری می نمایند.

 

تخته سیاه یا وایت برد:

تخته سیاه یا وایت برد یکی از انعطاف پذیرترین اسباب بازی های گروه سنی پیش دبستانی است که برای رشد خلاقیت کودکان بسیار مفید هستند. کودک از طریق تخته سیاه یا وایت برد، نوشتن و نقاشی کردن را تجربه کرده و نقش افراد مختلف به ویژه معلم را بازی می کند.

 

ابزار و آلات موسیقی:

موسیقی نقش بسزایی در رشد فکری و شخصیتی کودک دارد. اگر کودک شما کوچکترین توجهی به موسیقی نشان می دهد، وقت آن است که او را با یک ابزار واقعی موسیقی آشنا کنید. والدین می توانند با در اختیار گذاشتن آلات گوناگون موسیقی همچون پیانو، گیتار و ... در سایز کوچک، دید کودک را در موسیقی گسترش داده و این فرصت را به کودک بدهند که نه تنها عشق و علاقه خود را به موسیقی افزایش دهد بلکه مهارتهای هنری خود را  نیز به معرض نمایش گذاشته و خود را کشف نماید.

 

دوچرخه:

داشتن دوچرخه به عنوان اسباب بازی، برای یک کودک پیش دبستانی نهایت آرزوست. والدین باید هنگام خرید دوچرخه دقت کرده و سایزی که مناسب با قد و جثه کودک است را خریداری نمایند و از سلامت و استاندارد بودن دوچرخه اطمینان حاصل نمایند.


 



[ شنبه 92/6/2 ] [ 7:57 عصر ] [ اسماعیلی ]

جملات تاکیدی مثبت

جملات تاکیدی برای زندگی روزانه:

- با  جهان در حالت صلح و آشتی به سر میبرم.

- خودم رو دوست دارم و می پذیرم.

-من منحصر  به فردم. دوست میدارم و دوست داشته میشوم  و آزادم.

-من در تماس با احساساتم هستم و آنها رو میپذیرم.

-دور من را انسانهای سرشار از عشق و با ملاحظه احاطه کرده اند.

-من دیگران را دوست دارم و به آنها اهمیت میدهم و همین باعث بوجود  آمدن دوستیهای ماندنی خواهد شد.

-من به خود درونیم اعتماد دارم و معتقدم که مرا به راه درست هدایت میکند.

-هر روز هر کاری را که از دستم بر می اید انجام میدهم تا محیطی سرشار از عشق برای خودم و اطرافیانم ایجادکنم.

-پیوسته با عشق برتر جهانی متصلم.

-بصیرت درونی من همواره روشن و متمرکز است. 



جملات تاکیدی برای سلامتی:

-من قادرم که  سلامتی خودم را کنترل کنم.

-من سرشار از انرژِی حیاتی و سلامتیم.

-در همه جنبه های وجودیم سلامتم.

-من همیشه قادرم وزن دلخواهم را داشته باشم

- برای انجام فعالیتهای روزمره ام سرشار از انرِژیم.

-ذهن من در صلح و آرامش است.

-من بدنم را دوست دارم و به آن اهمیت میدهم و بدنم هم به من اهمیت میدهد.



جملات تاکیدی برای فراوانی: 

-دست به هرکاری که میزنم موفق میشوم.

-به هرچه دست میزنم فراوانی وثروت برایم میاورد.

-کار من همیشه مثبت تلقی میشود.

-من به تواناییهایم احترم میگذارم و همیشه با حداکثر پتانسیل کار میکنم.

-درامد من پیوسته زیادتر میشود.

جملات تاکیدی برای صلح و هماهنگی در زندگی:

-من با خودم در صلح و آشتی هستم.

-من همیشه در حال هماهنگی با جهان هستم.

- سرشار از عشق به حقیقتم.

- پیوسته در حال صلح و  هماهنگی با اطرافم هستم.

-هرچه  صادق تر باشم ،عشق بیشتری را دریافت میکنم.

-خشمم را به گونه ای نشان میدهم که با جهان اطرافم در  صلح و تعادل قرار بگیرد.

-با کودک درونم وحدت و هماهنگی دارم.

  جملات تاکیدی معنوی:

- من فردی بخشاینده و با محبتم.

-من  مسئولیت رشد معنوی خودم را بر عهده میگیرم.

-میگذارم تا با جهان به وحدت برسم.

-با بخشیدن کسانی که بمن بدی کرده اند قوی میشوم.

-من سزاوار دوست داشته شدن هستم.

-هر چه بیشتر عشق بورزمم بیشتر مورد عشق ورزی قرار میگیرم.

-عشق فناناپذیر و همیشگی ست.

-کودک درونیم را دوست دارم، تغدیه میکنم و میگذارم که شفا پیدا کند.

-من مسئول زندگیم هستم و همیشه  از قدرت لازم برای مفید بودن و لذت بردن برخوردار خواهم بود.



[ دوشنبه 91/8/1 ] [ 11:59 صبح ] [ اسماعیلی ]

چرا مثبت بیندیشیم؟

تصور کنید که سوار بر یک جمبوجت هستید و بر فراز اروپا پرواز می کنید که ناگهان یکی از موتورها از بال کنده می شود وسقوط می کند . دوست دارید خلبان چه واکنشی از خود نشان دهد؟ دوست دارید بگوید : " خونسرد باشید و کمربند های نجات را ببندید! ما تعادل خود را از دست داده ایم اما حتماً راهی برای فرود پیدا می کنیم؟" یا ترجیح می دهید که خلبان سراسیمه از کابین خود بیرون بپرد و فریاد بزند: " همه کشته خواهیم شد! همه ما کشته خواهیم شد! فکر می کنید کدام یک می تواند شما را به سلامت به زمین بنشاند؟

 حال به زندگی روزمره خود فکر کنید جایی که دیگر خود شما خلبان خود هستید . با کدام رویکرد موفق به حل مشکلات خود خواهید شد: " حتماً راهی پیدا خواهید کرد" یا " همه ما کشته خواهیم شد" این مهم ترین ویژگی تفکر مثبت است. تفکر مثبت ، هیچ تصمینی به شما ارائه نمی دهد اما امکانی به وجود می آورد که از حداکثر توان خود بهره بگیرید.

تمرکز بازندگان همیشه به غیرممکن هاست اما آنکه مثبت می اندیشد به " شدن " فکر می کند و با تمرکز بر "شدن" هاست که هر چیزی را به واقعیت بدل می کند.

تفکر مثبت چگونه ضمیر ناهشیار شما را شکل می دهد؟

ضمیر ناهشیار ما، مجموعه ای از تمامی اندیشه های ماست و شایع ترین اندیشه های ما، قوی ترین رفتارهای ناهشیارمان را بوجود می آورد.

برای درک بهتر " تفکر مثبت " ابتدا لازم است ضمیر ناهشیار را بشناسیم : تصورکنید که مغز شما مانند یک گردوی بزرگ به دونیمه فوقانی و زیرین تقسیم شده است . بخش فوقانی که در واقع ضمیر هشیار شماست شامل افکار و اندیشه های جاری زندگی است و نیمه زیرین همان ضمیر ناهشیار است . ضمیر ناهشیار آدمی هم شامل برنامه ها و دستورالعمل هایی است که از بدو تولد همراه او بوده اند مانند نفس کشیدن و هضم غذا و هم برنامه های دیگری که در خلال زندگی و توسط خود فرد بوجود آمده اند مثل راه رفتن و حرف زدن . حال فرض کنید که می خواهید رانندگی یاد بگیرید . هر بار که به مانعی نزدیک می شوید اندیشه ای هشیارانه در بخش فوقانی مغز به جریان می افتد:‌"پای راستت را بلند کن دوازده سانتی متر به سمت چپ ببر و به آرامی پدال را فشار بده" با تکرار این تفکر هشیارانه در طی چند ماه برنامه ای خود کار در مغز شما ایجاد می شود که شما را قادر می سازد بدون فکر کردن، ترمز کنید . برنامه ترمز در بخش زیرین مغز شما یعنی ضمیر ناهشیار ریشه کرده است و حالا شما یک برنامه ناهشیار تازه دارید. به این ترتیب است که رانندگان با تجربه، گاهی ساعتها رانندگی می کنند و وقتی به مقصد می رسند اصولا رانندگی کردن را به خاطر نمی آورند . علت این است که همه کارها را ضمیرناهشیار انجام داده است . هر اندیشه هشیارانه ای بر اثر تکرار در طول زمان به یک برنامه تبدیل می شود.

حال فرض کنید که شما تفکر هشیارانه ای همچون " من همیشه ورشکسته هستم" را در طول سالیان در ذهن خود تکرار کرده باشید . آیا می دانید که چه کرده اید؟ شما برنامه خودکاری در ذهن خود ایجاد کرده اید که حتی بدون نیاز به تفکر شما ، کار خود را انجام می دهد . از مغز هر انسان روزانه در حدود پنجاه هزار اندیشه گذر می کند و درمورد اکثر آدمها این اندیشه ها، غالباً اندیشه های منفی هستند : " دارم چاق می شوم ! حافظه ضعیفی دارم. نمی توانم قرض هایم را بپردازم! با این تفکرات عمدتاً منفی انتظار چه رفتارهای ناهشیاری را می کشیم! کاملاً روشن است : رفتارهای عمدتاً منفی ، رفتارهایی که زندگی و سلامتی ما را، حتی بدون آنکه به آن اندیشیده باشیم به نابودی می کشاند.

مردم با تعجب می پرسند که چرا باید کار ما به ورشکستگی و بد بختی بیانجامد و واقعاً نمی دانند که خود آنها با تکرار اندیشه های مخربشان مسبب بدبختی های خود هستند . درست به همان ترتیبی که می توانیم خود را برای رانندگی بدون تفکر برنامه ریزی کنیم می توانیم به خود برنامه هایی بدهیم که براساس آنها و بدون نیاز به تفکر مجدد، همیشه ورشکست باشیم، همیشه با بدبختی و فلاکت زندگی کنیم و ... بعد می نشینیم و خدا را سرزنش می کنیم.

با شناختی که از الگو های ضمیر ناهشیار پیدا کردید حالا دیگر مجبور نیستید که یک بازنده باقی بمانید آینده شما بستگی به اندیشه های هشیار شما دارد. وقتی بر ذهن خود مسلط باشید و اندیشه های هشیار خود را تحت نظر بگیرید می توانید رفتار ناهشیاری برای " موفق تر زیستن" را نیز در خود بوجود آورید . اما لازمه این کار، تفکر انضباط یافته است ... و قدری زمان. با یک روز مثبت اندیشی ، نمی توان انتظار معجزه داشت . تقویت ذهن مثل تقویت جسم است. با بیست مرتبه دراز و نشست و رفتن جلوی آینه دویدن هیچ تغییری در وضعیت جسمانی خود نخواهید دید. به همین ترتیب هم با بیست و چهار ساعت تفکر مثبت ، تغییری در شما ایجاد نخواهد شد. اما اگر بتوانید چند ماهی این رویه را حفظ کنید شاهد تغییرات بزرگی در زندگی خود خواهید بود . شست وشوی ذهن از تفکران منفی، کار عظیمی است که در تمام طول زندگی باید به آن بپردازیم . و این وظیفه بسیار دشواری است زیرا غالباً در بحبوحه تفکرات منفی هم نمی دانیم که دچار این تفکرات هستیم .



[ دوشنبه 91/5/16 ] [ 10:14 صبح ] [ اسماعیلی ]

9 روش متفاوت برا ی موفقیت

چرا شما در رسیدن به برخی از اهدافتان بسیار موفق بوده‌اید اما در برخی دیگر نه؟ اگر جواب این سوال را نمی‌دانید، ناامید نشوید، زیرا شما تنها فردی نیستید که در این زمینه دچار سردرگمی‌شده‌اید.

تحقیقات ثابت می‌کنند که حتی افراد نخبه و باهوش نیز تحلیل درستی از علل موفقیت یا شکست‌هایشان ندارند. یک جواب احساسی برای علت موفقیت یا شکست به وجود استعدادهای ذاتی یا فقدان آن اشاره می‌کند که فقط تکه‌بسیار کوچکی از این پازل بزرگ است. تحقیقات گسترده در زمینه موفقیت بیانگر این حقیقت است که دلیل رسیدن افراد موفق به اهدافشان بستگی به چه کسی بودن آنها ندارد، بلکه ارتباط مستقیم با کارهایی که انجام داده‌اند، دارد.

1- برای خودتان اهداف مشخص تعریف کنید. وقتی برای خودتان هدفی تعیین می‌کنید، سعی کنید آن هدف تا حد امکان واضح و مشخص باشد. مثلا «کم کردن 3 کیلوگرم از وزنتان در یک زمان معین» هدف خیلی بهتری از «کم‌کردن مقداری از وزنتان» است برای اینکه هدف اول تعریف مشخصی از موفقیت به شما می‌دهد. دانستن این موضوع که دقیقا چه چیزی می‌خواهید به دست بیاورید شما را تا رسیدن به آن مرحله باانگیزه نگه می‌دارد. همچنین در مورد کارهای خاصی که برای رسیدن به هدفتان به انجام دادن آنها نیاز دارید، فکر کنید. اگر فقط به خودتان قول بدهید که مثلا از این به بعد «کمتر غذا خواهم خورد» یا «بیشتر خواهم خوابید» اینها هدف‌های بسیار گنگ و مبهمی‌ هستند. سعی کنید همیشه اهداف دقیق و واضح برای خودتان تعیین کنید. به عنوان مثال «من تمام شب‌های هفته ساعت 10 در رختخواب خواهم بود» هدف بسیار واضحی بوده و جای هیچ شک و تردیدی در مورد کاری که برای رسیدن به آن لازم است انجام دهید، باقی نمی‌گذارد.

2- برای رسیدن به هدفتان لحظه‌ها را دریابید. مسلما بیشتر ما سرمان بسیار شلوغ بوده و برای رسیدن به چند هدف در آن واحد، در حال تلاش هستیم و از دست دادن برخی از موقعیت‌ها برای رسیدن به اهدافمان دور از انتظار نیست. آیا شما واقعا امروز هیچ زمانی برای نرمش نداشتید؟ یا هیچ راهی برایتان وجود نداشت تا جواب آن تماس تلفنی را بدهید؟ رسیدن به اهدافتان؛ یعنی چنگ زدن به همین موقعیت‌ها قبل از اینکه از دست شما در بروند.

در مسیر رسیدن به اهدافتان برای اینکه هیچ زمانی را هدر ندهید از قبل معین کنید هر کار مورد نیازی را کجا و کی به انجام خواهید رساند. دوباره تاکید می‌کنم که تا حد امکان اهدافتان واضح و مشخص باشد. مثال: «من از این به بعد روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه صبح‌ها قبل از اینکه سر کار بروم 30 دقیقه نرمش خواهم کرد.» تحقیقات نشان می‌دهند که این نوع برنامه‌ریزی‌ها مغز شما را در شناسایی و به چنگ آوردن موقعیت‌های به وجود آمده یاری رسانده و شانس موفقیت شما را تا 300 درصد افزایش خواهد داد.

3- دقیقا بدانید چه قدر از مسیر شما برای رسیدن به هدفتان باقی مانده است. رسیدن به هر هدفی نیازمند بررسی دقیق مراحل پیشرفت است و اگر این امر توسط افراد مورد اطمینان دیگر میسر نیست خود فرد باید به شخصه این کار را انجام دهد. اگر از چگونگی انجام کارتان آگاهی نداشته باشید قادر نخواهید بود تا رفتار و استراتژی‌تان را با اوضاع موجود وفق دهید. مراحل پیشرفت خودتان را به طور منظم بسته به نوع هدفتان به صورت هفتگی یا حتی روزانه چک کنید.

4- خوش‌بین و واقع‌گرا باشید. وقتی در حال تعیین هدفی برای خودتان هستید همه عوامل دور و برتان به صورت خوش‌بینانه‌ای دلالت بر احتمال بالای موفقیت شما دارند. باور داشتن توانایی‌های‌تان برای موفقیت، به طور شگفت‌انگیزی به ایجاد و حفظ انگیزه شما برای ادامه کار کمک خواهد کرد. اما هر کاری هم که انجام می‌دهید سختی‌های مسیرتان را برای رسیدن به موفقیت دست‌کم نگیرید. بسیاری از اهداف باارزش نیازمند صرف وقت، تلاش، طرح‌ریزی و پشتکار بالا هستند. تحقیقات نشان داده اند فکر کردن به این موضوع که هر چیزی بدون تلاش و به آسانی به دست می‌آید، باعث خواهد شد تا شما آمادگی مقابله با مشکلات پیش رویتان در مسیر رسیدن به اهدافتان را نداشته باشید و به علاوه این نوع طرز فکر احتمال شکست شما را افزایش خواهد داد.

5- به جای خوب بودن روی بهتر شدن متمرکز شوید. همان قدر که اعتقاد داشتن به توانایی‌های خود برای رسیدن به هدفتان مهم است، باور داشتن به کسب توانایی‌های جدید نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. بسیاری از ما اعتقاد داریم استعدادها، شخصیت و توانایی‌های فیزیکی ما ثابت هستند و هر کاری هم که انجام بدهیم پیشرفت نخواهیم کرد. از این رو ما روی اهدافی متمرکز می‌شویم تا بتوانیم خودمان را به اثبات برسانیم و هرگز دنبال کسب مهارت‌های جدید نیستیم.

خوشبختانه سال‌ها تحقیق در این زمینه بیانگر این است که اعتقاد به ثابت بودن توانایی‌ها اشتباه بوده و این مطالعات دلالت بر انعطاف‌پذیری همه انواع توانایی‌ها دارد. پذیرفتن این حقیقت که شما قابل تغییر هستید به شما اجازه می‌دهد تا انتخاب‌های بهتری داشته و بتوانید تمام استعدادهای بالقوه‌تان را بالفعل کنید. افرادی که هدفشان به جای خوب ماندن، بهتر شدن است مشکلات موجود در مسیر پیشرفت‌شان را با آغوش باز پذیرا بوده و در صدد رفع آنها بر می‌آیند و مسیر به همان اندازه مقصد برای آنها جذابیت دارد.

6- عزم راسخ داشته باشید. عزم راسخ یعنی با کمال میل متعهد ماندن به اهداف بلند مدت و ایستادگی کردن در مقابله با مشکلات. مطالعات نشان می‌دهند افرادی که عزم راسخی دارا هستند مدارج علمی ‌بالاتری را در زندگی‌شان طی می‌کنند. عزم راسخ نیرویی است که انسان را در مقابله با مشکلات بر سر راه رسیدن به موفقیت یاری می‌رساند و باعث می‌شود انسان در این مسیر انگیزه خود را از دست ندهد.

اگر در حال حاضر شما جزو افراد بااراده نیستید، خبر خوش این است اوضاع شما خیلی بهتر از کسانی است که اصلا به وجود عزم راسخ و اراده قوی اعتقادی ندارند و باورشان این است که افراد موفق دارای ویژگی‌های ذاتی خاصی هستند و دلیل موفقیت‌شان هم همان ویژگی است. اما همه ما می‌دانیم که این باور کاملا اشتباه است. همان طور که قبلا هم اشاره کردم تلاش، برنامه‌ریزی، پشتکار و استراتژی‌های خوب از جمله عواملی هستند که برای رسیدن به موفقیت لازم و ضروری هستند. پذیرفتن این عوامل نه تنها باعث خواهد شد تا شما خود و اهدافتان را به طور دقیق بشناسید، بلکه اثر اعجاب‌انگیزی روی تقویت اراده شما نیز خواهد داشت.

7- عضله اراده خودتان را تقویت کنید. عضله کنترل بر خود یا همان عضله اراده درست مانند بقیه عضلات بدن شما است؛ یعنی وقتی کار زیادی از آن کشیده نشود به مرور ضعیف و ضعیف‌تر خواهد شد. اما زمانی که نرمش‌های منظم به آن می‌دهید؛ یعنی به درستی از آن کار می‌کشید باعث خواهید شد تا عضله‌تان قوی‌تر شده و شما را در به موفقیت رسیدن به اهدافتان یاری برساند.

برای تقویت نیروی اراده‌تان باید خودتان را درگیر چالش‌هایی بکنید که شما را ملزم به انجام کارهایی می‌کند که ترجیح می‌دهید آنها را انجام ندهید. مثلا دور اسنک‌های چرب را خط بکشید، روزانه 100 تا تمرین دراز و نشست انجام دهید، هر وقت متوجه شدید که پشت خود را قوز کرده‌اید همان لحظه پشت خودتان را صاف کرده و درست بایستید، سعی کنید تا یک مهارت تازه بیاموزید. هر وقت متوجه شدید که می‌خواهید از ادامه کار دست بکشید یا دوست ندارید ادامه دهید یا خسته شده‌اید با تمام قوا مقابله کنید. فقط با یک فعالیت شروع کنید و برنامه‌ریزی کنید اگر مانعی سر راهتان ایجاد شد برای مقابله با آن چکار باید بکنید («اگر میل شدیدی برای خوردن پفک یا چیپس داشتم به جای آن یک تکه میوه تازه یا سه تکه میوه خشک خواهم خورد».) این امر در ابتدا بسیار سخت خواهد بود، اما رفته‌رفته آسان‌تر خواهد شد و نکته اصلی هم همین است. وقتی استقامت شما افزایش می‌یابد می‌توانید خودتان را درگیر چالش‌های بیشتری بکنید و فعالیت عضله اراده‌تان را افزایش دهید.

8- جوگیر نشوید. هرچقدر هم که ماهیچه اراده شما قوی‌تر شده باشد باید به خاطر داشته باشید که توانایی‌های آن محدود است و اگر زیاده از حد از آن کار بکشید به طور موقت دچار افت انرژی خواهید شد. سعی نکنید تا دو کار چالش‌برانگیز را در آن واحد انجام دهید، البته اگر دست خودتان باشد (مانند ترک کردن سیگار و گرفتن رژیم لاغری به طور همزمان). سعی کنید تا خودتان را از موقعیت‌های وسوسه‌انگیز دور نگه دارید بسیاری از افراد به توانایی خود برای مقابله با تحریکات بیرونی اعتماد زیادی دارند و بنابراین خود را در موقعیت‌هایی قرار می‌دهند که شرایط وسوسه برانگیز به وفور در آن جا یافت می‌شود. افراد موفق می‌دانند که نباید رسیدن به هدف را برای خودشان سخت‌تر از آنی که هست بکنند.

9- اهداف ایجابی داشته باشید نه سلبی. آیا می‌خواهید با موفقیت وزن خود را کم کنید، سیگار را ترک کنید، یا روی اخلاق بدتان سرپوش بگذارید؟ پس به جای اینکه مرتب روی عادت‌های بدتان متمرکز شوید برنامه‌ریزی کنید که به جای آنها چه کار خوبی می‌خواهید جایگزین کنید. تحقیقات نشان می‌دهد که سرکوب افکار نادرست باعث فعال‌تر شدن آنها در ذهن شما می‌شود. همین امر در مورد رفتار نیز صادق است تلاش ما برای دور ماندن از رفتار بد به جای ضعیف کردن آنها باعث تقویت‌شان می‌شود.

اگر می‌خواهید رفتار خود را عوض کنید از خودتان بپرسید به جای رفتار قبلی چکار خواهم کرد؟ به عنوان مثال اگر تلاش می‌کنید تا روی اعصاب خود مسلط بشوید و دیگر از این به بعد از کوره در نروید باید یک برنامه جایگزین برای خودتان تعریف کنید که اگر من در حال عصبانی شدن هستم برای اینکه آرام بمانم سه تا نفس عمیق خواهم کشید. با استفاده از تنفس عمیق به عنوان جایگزینی برای عصبانیت، رفتار بد شما به مرور ضعیف‌تر خواهد شد تا زمانی که کاملا از بین برود.

من امیدوارم بعد از خواندن 9 کاری که افراد موفق به طرز متفاوتی انجام می‌دهند، شما از همه کارهایی که از اول هم درست و صحیح انجام می‌دادید آگاهی یافته باشید مهم‌تر از آن امیدوارم توانسته باشم اشتباهاتی که شما را از مسیرتان خارج می‌کرد را برایتان بشناسانم و بتوانید از این دانسته‌ها از این به بعد به عنوان نقاط قوت خودتان استفاده کنید. به خاطر داشته باشید برای اینکه فرد موفق‌تری باشید لازم نیست که شخص متفاوتی بشوید. هرگز مهم نیست که چه کسی هستید آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است کاری است که انجام می‌دهید.



[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 1:12 عصر ] [ اسماعیلی ]