تصور کنید، با همسرتان به یک میهمانی دعوت شده اید و محل آن در قسمتی نا آشنا از شهر واقع شده است، بر طبق آدرس باید نیم ساعت قبل رسیده بودید، اما حقیقت این است که همسرتان راه را گم کرده و دقیقاً نمی داند به کدام سمت می راند و شما مطمئنید دیر به میهمانی می رسید به آرامی رو به او کرده و می گویید: « چرا از کسی نمی پرسی باید از کدام سمت بریم؟ » در کمال تعجب می بینید که او با عصبانیت جوابتان را می دهد و می گوید: « می دونم اون خیابان یه جایی همین طرف هاست. اگه کمی صبر کنی و به من اجازه بدی، می تونم پیداش کنم. اصلاً فراموشش کن . الان ماشین را سر و ته می کنیم و برمی گردیم خونه چی؟ منظورت اینه که به من اعتماد نداری؟
اگر خوش شانس باشید ممکن است تصادفی خانه مورد نظر را پیدا کرده وبه میهمانی برسید و یا ممکن است ساعت ها دور خودتان بچرخید ، برای این که همسرتان از این که بایستد و آدرس از کسی بپرسد، امتناع می کند. ممکن است برای بسیاری از شما نظیر این اتفاق پیش آمده باشد و همسرتان عملاً ماشین را سر و ته کرده و شما را به خانه برگردانده و تمام بعدازظهرتان را خراب کرده باشد، به جای این که اعتراف کند که راه را گم کرده است.
در حالی که داخل ماشین نشسته اید به مردی که عاشقش هستید و به ناگهان یه یک هیولای لجباز که حالت تدافعی به خودش گرفته، نگاه می کنید ، با خودتان می گویید: « اگه من راه را گم کرده بودم، هرگز از این که از کسی بپرسم ناراحت نمی شدم ، چرا نمی تونه قبول کنه که اشتباه کرده؟»
مردها از این که اشتباه کنند متنفرند، مردها از این که احتمال بدهند اشتباه کرده اند نیز متنفرند و از همه بدتر وقتی است که همسر یک مرد زودتر متوجه شود مردش اشتباه کرده است. قبل از آنکه خودش بفهمد.
نکته جالبی که در این جا وجود دارد این است که: مردها احساس می کنند این زن ها هستند که کارهایشان را اشتباه جلوه می دهند، یا این که به آن ها گفته شده اشتباهی کرده اند. در حالی که زن ها چین چیزی به آن ها نگفته اندو
مردها غالباً پیشنهاد، نصیحت و پس خوراندی که شما در اختیارشان قرار می دهید را سوء تعبیر می کنند و آن را به عنوان یک حمله انتقادی تلقی می نمایند.
وقتی زنی با سادگی و معصومیت تمام به همسرش پیشنهاد می دهد یا اطلاعاتی که تصور می کند برایش مفید خواهند بود را در اختیارشان قرار می دهد و یا درخواستی دارد. آن مرد عملا جملات واقعی زنش را نمی شنود او موردی شبیه به این را میشنود: « تو بدی، تو اشتباه می کنی، تو اصلا لیاقت نداری، تو بی کفایتی.»
مردها غالباً به سختی می توانند بگویند متاسفم. معذرت خواهی از طرف آنها به این معنی است که کار اشتباهی کرده اند و این که خیلی بد هستند.
برای یک مرد غالباً خواندن یک کتاب، در زمینه رشد شخصیتی، یا برای مشاوره نزد روانکار رفتن، به این معنی است که اعتراف کرده که کارها را خوب انجام نمی دهد، بنابراین پسر بدی است.
آیا تا به حال برایتان پیش آمده به نامزد یا همسرتان پیشنهاد بدهید، برای مشاوره هر دو نزد مشاور خانواده و یا روانکار و یا به اتفاق هم به یک سمینار درباره روابط بروید و او با عصبانیت و گوشه و کنایه به شما پاسخ داده باشد؟ تا به حال می بایست علتش را فهمیده باشید . او احساس نمی کند که پیشنهادی کرده اید ،بلکه این طور می شنودکه میگویید: یک نقطه ضعفی دارد و می بایستی آن را اصلاح کند.
به من اعتماد نداری؟
تصور کنید با نامزد یا همسرتان برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به خارج از شهر رفته اید، وقت شام است و او مشغول خواندن کتاب راهنما تا رستوران مناسبی پیدا کند. نزدیک او میشوید و می گویید: « عزیرم اجازه می دی به کتاب راهنما نگاهی بکنم؟ » با نگاهی خشم آلود به شما نگاه کرده، می گوید: « مگه به من اعتماد نداری که بتونم جای مناسبی پیدا کنم.؟»
از آن جایی که مردها احساس می کنند باید بدانند کار درست کدام است ، نصیحت و توصیه هایتان را به عنوان نشانه ای بر بی اعتمادی شما نسبت به خودشان تعبیر می کنند.
راه حل:
1- از به کار بردن الفاظ و عباراتی که با عث احساس بی کفایتی در نامزد یا همسرتان می شود، خودداری کنید . حال که از این حساسیت مردان مطلع شده اید مواظب باشید اوضاع را با الفاظ و عباراتی که در حضور آن ها به کار می برید ، بدتر نکنید به عنوان مثال اگر همسرتان مشغول رانندگی می باشد و راه را گم کرده نگویید:
هر وقت بیرون می آیم تو راه را گم می کنی، تو خیلی حواس پرتی، و همیشه هر جاکه می رویم گم می شویم، در عوض بگویید : « عزیزم احساس می کنم اگر از کسی بپرسیم، بهتر راه را پیدا خواهیم کرد. اگر همین طوری دور خودمان بچرخیم کمی عصبی می شویم، مطمئنم تو تمام سعی خودت را می کنی ، اما شماره خیابان ها گیج کننده است.
او را سرزنش و محکوم نکیند ، با القاب خاص صدایش بزنید ، با دیگران مقایسه اش نکیند، راجع به شخصیت ، قابلیت ها و توانایی هایش نظر ندهید. شخصیتش را زیر سؤال نیرید. صرفاً احساسات خود را بیان کنید.
به او نگویید: « تو به خاطر انجام این کار مرد بدی هستی، به جای آن بگویید: « وقتی این کار را می کنی، غمگین می شوم، می ترسم، می رنجم و ...
2- مرد زندگیتان را تأیید و از قابلیت ها و توانایی هایش تعریف کنید. هرگز نمی توانید تصورکنید مردها تا چه حد به تعریف و تحسین نیازمندند. ممکن است این نیاز خود را فاش نکند یا حتی آن را انکار و یا ممکن است طوری وانمود کند که حتی از این کار خوشش نمی آید ، اما به این قبیل واکنش او اعتنا نکنید و این بدانید که مردها واقعاً به تعریف و تمجید شما احتیاج دارند.
از آن جا که مردها در کودکی شرطی شده اند که می بایست تمامی جواب ها را بدانند و تمامی کارها را به خوبی انجام دهند ، به حمایت و تحسین زیادی احتیاج دارند و آن هم نه به خاطر موفقیت هایشان، بلکه صرفاً به خاطر خودشان است.
یکی از بزرگترین شکایت های مردها از زنها این است که می گویند:« احساس می کنم همسرم مرا قبول ندارد» اما شما معتقد باشید که خیلی هم او را قبول دارید و توانایی هایش را تحسین می کنید ، ممکن است همسرتان در مواردی به تأیید و تحسین احتیاج داشته باشد که شما آن را بسیار بدیهی و عادی میپندارید. به عنوان مثال: هر روز سرکار رفتن ، تلاش برای آموختن، ابراز افکار و احساساتش، ماشین جدید را با قیمت خوبی خریدن و ... ممکن است به خاطر تمامی این موارد به ظاهر ساده و ابتدایی به تأیید احتیاج داشته باشد. پس از او بپرسید آیا تایید و تحسین لازم را از جانب شما دریافت می کند یا خیر. به خاطر داشته باشید هرگزگول اعتماد به نفس ظاهری مردان ، هنگامی که می گویند به حمایت و تحسین شما احتیاج ندارند را نخورید . این را از من بپذیرید که واقعاً به آن نیاز دارند و سعی کنید همیشه آن را لبریز نگه دارید!