سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفاوت مغز زنان و مردان

زنان و مردان با هم زندگی می کنند ولی تفاوت بسیار زیادی باهم دارند.آیا می دانید این تفاوت های زیاد و جالب در عملکرد روان شناسی زنان و مردان وجود دارد؟ اما در چه تفکراتی؟

1- نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند

2- بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری میباشند که بـه آنـها کمک میـکند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.

3- مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.

4- هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج میگردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه میکنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر میباشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمیگردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.

5- مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک میکنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.

6- مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.

7- مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.

8- ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.

9- مردان و زنان دارای معیارهای متفاوتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل میباشند.

10- مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند

11- مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت میدهند.

12- زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می کنند.

13- بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع میکنند.

14- مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر میتـوانند این حس را پنهان سازند!

 تفاوت ویژگی های زنان و مردان

یکی از شگفتی های آفرینش، وجود تفاوت ها بین زنان و مردان است. بیولوژیست ها و پژوهش گران، پس از بررسی و تحقیق های متعدد، به این نتیجه دست یافتند که رفتارهای ذهنی و فکری زنان و مردان در پاره ای از صفت های اصلی به صورت ذاتی، با هم فرق داشته و تحت تاثیر جنسیت، به گونه ای متفاوت از یکدیگر، عمل می کنند. بخشی از تفاوت های مردان و زنان را به صورت زیر می توان عنوان نمود:

* زنان تشریفات را دوست دارند.

  * مردان کمتر تشریفاتی هستند.

* زنان، رابطه گرا بوده و تمایل به تماشا و نظر دارند و استعداد بیشتری برای بینش و شهود از خود نشان می دهند.
* مردان، هدف گرا بوده و به عمل و آزمایش، بیشتر تمایل نشان داده و استعداد بیشتری برای ارائه دلیل و منطق دارند.

* زنان نفوذ همسران خود را راحت تر می پذیرند.

  * مردان در مقابل نفوذ زنان از خود مقاومت نشان می دهند.

* ترس زنان بیشتر است تا خشم شان.

  * مردان بیشتر از این که بترسند، خشمگین می شوند.

* زنان تحمل بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا رنج روحی.

  * مردان در برابر رنج روحی، مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند.

* زنان سعی دارند فرزندانشان، همواره راضی و راحت باشند.

  * مردان، فرزندانشان را برای استقلال، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند.

* مادر، همه فرزندان خود را به طور تقریبی یکسان دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد نیست.
* پدران، فرزندانی را که از آنان حرف شنوی داشته و در امر تحصیل، اجتماعی و حرفه اش موفق تر باشند، بیشتر دوست دارند.

* زنان در انتخاب همسر، مسایل بسیاری از جمله: وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ... را در نظر می گیرند.
* مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند.

* در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت های ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبی قابل رویت است.
* مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.

* زنان هنگامی که اندیشه های غم انگیز و ناراحت کننده ای دارند، واکنش های هیجانی تر و احساسی تری را نسبت به مردان از خود بروز می دهند.

  * مردان در برخورد با افکار غم انگیز و رویدادهای ناراحت کننده، احساس های خود را بروز نداده یا کمتر بروز می دهند.

* زنان در هنگام گفت و گو، جروبحث و بگومگوهای مختلف، مسایل منطقی را با عواطف و احساسات خود در هم می آمیزند و از رفتارهای کلامی و غیرکلامی خود، بیشتر و قوی تر استفاده می کنند.

  * مردان در هنگام گفت و شنود، جروبحث و بگومگوها، بدون اینکه عواطف و احساسات خود را بروز دهند، می توانند خویشتن دار باشند، منطقی سخن بگویند و مستقل از احساسات خود عمل کنند.

* در صحنه زندگی اجتماعی، زنان بیشتر تساوی طلب هستند و همدردی، همدلی و ملاطفت بیشتری از خود نشان می دهند.
* در صحنه زندگی اجتماعی، مردان برتری طلب و مبارزه جو بوده و برای برتری خود، بیشتر تلاش می کنند. مردان بیشتر از زنان، پرخاشگر و تهاجمی هستند و رفتار خطرناک و غیراخلاقی بیشتری از خود نشان می دهند.

* احساس موفقیت در زنان، زمانی حاصل می شود که مورد تایید و تصدیق قرار گیرند.

  * مردان زمانی خود را موفق و باارزش می دانند که به هدف هایشان برسند و اعتماد به نفس آنان زمانی بالاست که در انجام کارها موفق عمل کرده و خود را ثابت کرده باشند.

* در جریان زندگی، زنان، بیشتر به گذشته توجه می کنند و گوشه چشمی نیز به آینده دارند.
* مردان بیشتر به آینده توجه نشان می دهند و به راحتی می توانند گذشته را فراموش کنند.

* مسایل مالی و ثروت از نظر زنان، ایستا و غیردینامیک هستند. زنان با محافظه کاری در حفظ و نگهداری آن می کوشند و به طور کلی، بیشتر به نگه داری چیزهای موجود، دلبستگی دارند و نسبت به مردان کمتر ریسک می کنند.
* مسایل و ثروت از نظر مردان، دینامیک و غیرایستا هستند. مردان همواره در جهت افزایش و کسب پیروزی بیشتر، تلاش می کنند و به طور کلی، مردان فزونی طلب بوده و در جست و جوی پیروزی بیشترند و برای تحقق آرزوها و اهداف خود بیشتر ریسک پذیر هستند.

* زنان به گفت و گو علاقه مندند و با بیان مسایل، از فشار ناراحتی خود می کاهند.

  * مردان سکوت را دوست دارند و به تنهایی به حل مسایل خود می پردازند.

* زنان شنونده خوبی هستند.

  * مردان شنونده خوبی نیستند.

* زنان کارهایشان را با یک روند آرام، تدریجی، حرکت های ملایم، ظریف و ... به انجام می رسانند.

  * مردان، کارهایشان را با نوسانات زیاد ولی آگاهانه و با حرکت های فراوان، مطمئن و محکم انجام می دهند.

* بدون درخواست کمک، اگر به خانمی پیشنهاد کمک شود، او آن را علامت مهر و محبت دانسته و در اغلب موارد پذیرای آن می شود.
* در نظر یک مرد، پیشنهاد کمک به او، به منزله این است که قدرت انجام کاری که به عهده گرفته است، ندارد و او از این پیشنهاد، آزرده شده و آن را نوعی توهین به خود تلقی می نماید.حتی ممکن است به آن اعتراض کرده و خشم خود را نشان دهد، چرا که مرد تصور می کند که خود می تواند از عهده کارهایش برآید.

* برای بیشتر زنان، گفت و شنود و هم دلی وسیله ارتباط عاطفی و احساسی است و زن با زبانش می خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.
* برای بیشتر آقایان، گفت و گو وسیله ارتباط و تبادل اطلاعات به حساب می آید. مرد با بدنش می خواهد با همسرش ارتباط برقرار کند.

* مرکز گویش زنان در دو نیم کره مغز قرار دارد و آنان برای صحبت کردن، هم زمان از دو نیم کره خود استفاده می کنند.
* مرکز گویش مردان فقط در نیم کره چپ مغز قرار دارد و نسبت به مرکز گویش زنان، کوچک تر است.

* دختران زودتر از پسران حرف زدن را شروع می کنند. تا 3 سالگی، 99 درصد صحبت، جامع است.

  * پسران دیرتر از دختران حرف زدن را شروع می کنند. تا 4.5 سالگی، 99 درصد صحبت آنان جامع است.

* زنان در برقراری ارتباط، گوش دادن و فراگیری زبان، قوی تر از مردان عمل می کنند.

  * مردان در ارتباط برقرار کردن، گوش دادن و فراگیری زبان، ضعیف تر از زنان عمل می کنند.

* ارتباط بین دو نیم کره مغز، در زنان حدود 15 درصد بیشتر از مردان است. زنان بین دو نیم کره مغز، ارتباط بهتری برقرار می سازند و توانایی بیشتری در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای در یک زمان را از خود نشان می دهند. (در مجالس زنان، هم زمان چند نفر با هم صحبت کرده و حرف های یکدیگر را هم گوش می دهند.)

  * ارتباط بین دو نیم کره مغز در مردان کمتر از زنان است؛ توانایی مردان در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای هم زمان، از زنان کمتر است. (در مجالس مردان به طور معمول یک نفر صحبت کرده و بقیه گوش می دهند.)

* زنان اندیشه استقرایی دارند و از جزء به کل می رسند؛ خواهان احساس و عاطفه بیشتری هستند در تصمیم گیری مرددند؛ برای تصمیم گیری به اطلاعات بیشتری نیاز دارند، ولی به آسانی اشتباه های خود را قبول می کنند.

  * مردان با شیوه قیاسی، استدلال می کنند و از کل به جزء می رسند و خواهان اطلاعات بیشتری هستند، سریعتر تصمیم می گیرند و کمتر حاضر می شوند به اشتباه های خود اعتراف کنند.

* زنان بیشتر از راه گوش (شنیدن) تحت تاثیر قرار می گیرند و محبت خود را بروز داده و عشق را انتخاب می کنند.
* مردان بیشتر از راه چشم (دیدن) عاشق می شوند.

* زنان به زندگی عشق می ورزند، عشق برای خانم ها همه زندگی محسوب می شود. زنان به احساس عشق، عنایت بیشتری دارند، همراه با آزاردوستی.

  * مردان به روابط جنسی توجه دارند، همراه با دیگرآزاری. عشق برای مردان بخشی از زندگی است، مردان به کارشان عشق می ورزند و آن را عاشقانه انجام می دهند.

* تولید هورمون استروژن (هورمون جنسی زنانه) باعث کمتر شدن خشونت، کاهش پرخاشگری، ابراز وجود، رقابت و ... در زنان می شود. تولید هورمون زنانه، پیوندجویی را در زنان تقویت می کند.

  * تولید هورمون تستسترون (هورمون جنسی مردانه) میل جنسی، پرخاشگری، تهاجم، رقابت، اتکا به نفس، حرکت های تند و ... را در مردان سبب می شود. تولید بیشتر این هورمون، مردان را به خشونت، تجاوزهای جنسی و بدرفتاری جنسی، حس رقابت، اتکا به نفس و رسیدن به هدف، سوق می دهد.

* میل جنسی در زنان کمتر از مردان است. زنان قلب مردان را می خواهند.

  * میل جنسی در مردان بیشتر است. مردان جسم زنان را می خواهند.

* زنان جزئی نگر هستند، ماهرانه متوجه آهنگ های ظریف صدا، علائم ظاهری، حالت ها و تغییرهای چهره شده و از این طریق به علاقه ها، اندیشه ها و روحیه طرف مقابل به خوبی و سریع پی می برند؛ راست و دروغ حرف های طرف مقابل را به سرعت کشف می کنند.

  * مردان کلی نگر هستند و به جزییات زیاد توجه نمی کنند لذا تمایل، احساسات و هیجان های طرف مقابل را از چهره اش به خوبی درک نمی کنند.

* زنان تصاویر معمولی و هیجانی را بهتر از مردان به خاطر می آورند.

  * به یادآوردن تصاویر معمولی و هیجانی برای مردان، به آسانی صورت نمی گیرد.

* زنان در به خاطر آوردن چهره ها و اسامی، بهتر از جنس مذکر عمل می کنند و کمتر از مردان دچار فراموشی می شوند.
* مردان چهره و اسامی افراد را زودتر فراموش می کنند و بیشتر از زنان دچار "آلزایمر" می شوند.

* زنان در جوانی، مهربان و در پیری، تهاجمی و خشن می شوند.

  * مردان در جوانی، خشن و خودخواه و در پیری، مهربان می شوند.

* بر اساس آمار موسسه "هاریس"، فقط 76 درصد از زنان، اعلام کرده اند که حاضر هستند با همسر کنونی شان ازدواج کنند.
* بر اساس آمار موسسه "هاریس"، 87 درصد مردان متاهل اعلام کرده اند که اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، حاضرند با همسر کنونی شان ازدواج کنند.

* در یک ازدواج شکست خورده: زنان مسایل جدایی را به طور عمیق احساس می کنند، ولی چون رابطه گرا هستند، غم ناشی از تنها شدن و بیان مسایل شخصی و زندگی مشترک خود را به راحتی با دیگران بازگو می کنند و همچنین با گریه کردن، از فشارهای روحی و روانی خود می کاهند، در واقع، درد جدایی را کم می کنند.

* در یک ازدواج ناموفق: مردان احساس شکست از زندگی مشترک، درد جدایی و تنهایی را به طور عمیق احساس می کنند و غمگین می شوند، ولی پس از جدایی گریه نمی کنند و درد و غم ناشی از تنها شدن را در خود می ریزند؛ چون خصوصی ترین مسایل شخصی و زندگی مشترک خود را کمتر با دیگران در میان می گذارند، بنابراین ممکن است دچار ناراحتی های روحی و روانی شوند و جهت رهایی از فشارهای درونی، به مواد مخدر، الکل و دیگر تسکین دهنده ها پناه ببرند و دچار ناراحتی و انواع بیماری ها و ... هم می شوند.

از مقایسه خصوصیات و ویژگی های زنان و مردان، می توان نتیجه های زیر را به دست آورد:

1-        زنان و مردان، مکمل یکدیگر هستند؛ ویژگی مردان، کمبودهای زنان و ویژگی های زنان، کمبودهای مردان را تکمیل می کند. به عبارت دیگر، هر کدام کمبودهای دیگری را برطرف می سازند، بنابراین اگر با یکدیگر هماهنگ شوند، در بسیاری از موارد، مسایل و مشکلات منطقی تر، عاقلانه تر و اصولی تر برطرف می گردند.
2- وقتی زن و مرد تفاوت های یکدیگر را بدانند و آنها را بپذیرند، ارتباط قوی و موثری بین آنان برقرار می شود و عشق، فرصت شکوفایی پیدا می کند. بنابراین، آگاهی از ویژگی های رفتاری زنان و مردان، در بهبود روابط همسران و ایجاد آرامش بیشتر و تنش کمتر، موثر می باشد.

3- یکی از علت های اصلی ستیزه ها و کشمکش های دائمی، عذاب آور و جان فرسا بین زن و شوهرها، این است که مردان، زنان را با "ویژگی های خود" ارزیابی می کنند و زنان، مردان را با "مقیاس خود" می سنجند. سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر، همان قدر صحیح است که مردان و زنان، خصوصیات خود را با یکدیگر مقایسه کرده و به سنجش و ارزیابی هم بپردازند. چنین سنجش هایی به طور معمول، حس تحقیر یا برتری کاذب به دنبال دارد.

4- زنان در برخورد با مسایل و مشکلات، به جزئیات، توجه بیشتری داشته و احساسی تر عمل می کنند، ولی مردان در مقابله با مشکلات و مسایل، کلی نگری کرده و منطقی تر عمل می کنند.

5- در قیاس بین ویژگی های زنان و مردان، نبایستی فکر کنیم که خصوصیات مردان، از خصوصیات زنان بهتر است و یا برعکس. برای نمونه: آیا زایمان، رابطه گرایی، دوست داشتن تشریفات، محافظه کاری در حفظ ثروت ها، کارها را با یک روند  تدریجی انجام  دادن و ... صفت های خوب هستند یا بد؟ (ویژگی غالب در زنان). آیا مشکلات را در تنهایی و سکوت حل کردن، کمتر تشریفاتی بودن، کلی نگری در امور، از راه چشم عاشق شدن، به دنبال مسایل مالی، غیرایستا نگریستن و ... خوب هستند یا بد؟ (ویژگی غالب در مردان)

 



[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 4:38 عصر ] [ اسماعیلی ]

چرا کودکم همه چیز را پرت میکند؟!

ممکن است کم‌کم پرت کردن اشیا به صورت یک عادت و برای بیان خشم مورد استفاده قرار بگیرد و کودک شما هنگامی که عصبانی می‌شود هر آنچه دم دستش باشد را پرت کند. اگر در پاسخ به پرتاب کردن، عکس‌العمل تندی نشان ندهید معمولا این رفتار‌ها هم می‌گذرند و پرتاب کردن در مرحله یادگیری باقی مانده و کودک شما از آن به عنوان وسیله‌ای برای ابراز خشم استفاده نخواهد کرد.

بیشتر نوزادان از 6 ماهگی پرت کردن اشیا را یاد می‌گیرند، معمولا این کار و این‌که ببینند چه اتفاقی بعد از آن می‌افتد تفریحی سرگرم‌کننده و لذت‌بخش برای آنهاست. این رفتار طبیعی است و نوزاد با این کار در حال کشف دنیای اطراف و علت و معلول‌هاست و به تقویت و رشد پنج جنبه حسی‌اش کمک می‌کند.

او از مهارت‌های دستی‌اش کمک می‌گیرد و بعد با باز کردن انگشتان و هماهنگی حس بینایی و حرکت دست، شی را پرت می‌کند، معمولا نوزادان تا 18 ماهگی علاقه زیادی به تمرین این مهارت جدید دارند و یاد می‌گیرند چیزی را که پرت می‌کنند به سمت پایین سقوط می‌کند.

در واقع با این کار کودک در حال بررسی نیروی جاذبه است، اگرچه شاید درک درستی از آن نداشته باشد اما نتیجه و اثر آن را به خوبی متوجه می‌شود. او مهارت پرت کردن را با وسایل مختلف امتحان می‌کند تا ببیند چه بلایی سر هرکدام می‌آید، مثلا می‌فهمد وقتی توپ پرت می‌شود نتیجه با پرتاب یک آلو فرق دارد. ممکن است کم‌کم پرت کردن اشیا به صورت یک عادت و برای بیان خشم مورد استفاده قرار بگیرد و کودک شما هنگامی که عصبانی می‌شود هر آنچه دم دستش باشد را پرت کند. اگر در پاسخ به پرتاب کردن، عکس‌العمل تندی نشان ندهید معمولا این رفتار‌ها هم می‌گذرند و پرتاب کردن در مرحله یادگیری باقی مانده و کودک شما از آن به عنوان وسیله‌ای برای ابراز خشم استفاده نخواهد کرد.

چه باید کرد؟

 کودک پرتاب کردن اشیا را به صورت آزمایشی شروع می‌کند و اگر شما سریع وسیله را بردارید و به او بدهید این کار به زودی به صورت یک بازی در می‌آید. ابتدا پرتاب کردن را به عنوان یک رفتار یادگیری در نظر بگیرید و به آن توجه نکنید، چون در غیر این صورت این رفتار را تقویت کرده و در جهت منفی سوق خواهید داد.

متوقف کردن نوزاد در سنین پایین از پرت کردن اجسام بی‌فایده است، در عوض به او نشان دهید چه چیزهایی را می‌تواند پرت کند و چه مکانی برای این بازی آموزنده مناسب است و تنها در صورتی وارد عمل شوید که کودک‌تان در حال پرت کردن چیزی است که خطر دارد و ممکن است به خودش یا دیگران آسیب بزند.

انتخاب‌هایی به او بدهید که در مکان و زمان مناسب پرتاب کردن‌شان ضرر چندانی ندارد، مثلا در خانه توپ کوچکی در اختیارش بگذارید یا یک بالشت نرم و سبک یا در بیرون یک مشت سنگ برای پرتاب کردن در رودخانه تا او با آن‌ها غریزه پرتاب کردن را ارضا کند.

باید این پیغام را به کودک بدهید که پرتاب کردن مشکلی ندارد به شرطی که شی درستی برای پرتاب کردن انتخاب شود. اگر کودک وسیله‌ای غیرمجاز را برای پرتاب کردن برداشت (مثلا کنترل تلویزیون) با آرامش آن را از دستش بگیرید و بگویید «این برای پرت کردن نیست» و توپی به دستش بدهید و بگویید «به جاش این رو پرت کن.» پرتاب کردن‌هایی که از روی خشم و عصبانیت رخ می‌دهد را نادیده بگیرید، چرا که اگر کودک بفهمد به وسیله این رفتار می‌تواند نظر شما را جلب کند آن را بار‌ها و بار‌ها تکرار خواهد کرد.

در عوض به او بگویید «اگر عصبانی هستی بهتره حرف بزنی، اینجوری من بهتر می‌فهمم مشکلت چیه.» به روش‌های مختلف او را به استفاده از کلمات و بیان احساساتش تشویق کنید. اگر کودک شما با پرتاب کردن مثلا یک مکعب چوبی در حال آسیب رساندن به کودک دیگری است، با‌‌ همان آرامش او را منع کرده و بگویید «این کار خطرناکه» و به طور موقت از روش محرومیت استفاده کنید که بسته به سن کودک از 30 ثانیه تا چند دقیقه می‌تواند باشد. مراقب تن صدای‌تان باشید، هیچ اشکالی ندارد اگر با تن صدا و لحن‌تان به کودک بفهمانید که از این کار او ناراحت شدید اما هرگز عصبانیت را در صدای‌تان نشان ندهید. اسباب‌بازی‌هایی که برای پرتاب کردن خطرناک هستند را به پایه صندلی با نخ کوتاه ببندید و در عوض وسایلی که خطری ندارند را در کنار آن‌ها آزاد بگذارید تا کودک با امتحان بفهمد چه وسایلی را نمی‌تواند پرت کند.

قاطع باشید و با صدایی روشن و آرام اما بدون عصبانیت کودک را از پرت کردن اشیا منع کنید. بعد از هر بار پرت کردن وسایل را جمع نکنید و برای مرتب کردن از خود او کمک بگیرید. این کار را به یک بازی تبدیل کنید، با او چهارزانو روی زمین بنشینید و بگویید «ببینم حالا کی برنده می‌شه؟ کی می‌تونه زود‌تر اینا رو جمع کنه؟»

برای بچه‌های بزرگ‌تر از روش هشدار استفاده کنید، اگر چیزی را پرت کرد، بار اول به او برگردانید ولی بگویید: «اگر دوباره پرتش کنی، برای مدتی مال من می‌شه» و بعد اگر دوباره این اتفاق افتاد برای مدتی وسیله مورد نظر را برای خودتان نگه دارید و اگر باز تکرار شد مدت زمان را اضافه کرده و حتی در طول روز کودک را از آن وسیله محروم کنید.



[ دوشنبه 92/4/24 ] [ 2:35 عصر ] [ اسماعیلی ]

رابطه عقدههای دوران کودکی و ارتکاب جرایم

رابطه عقده‌های دوران کودکی و ارتکاب جرایم رابطه والدین ناسالم و تشکیل شخصیت بزه‌کارانه در کودک را شاید بتوان رکن اصلی ارتکاب جرایم دانست. بطور کلی والدین هستند که بذر افکار و احساسات را در فرزندان خود می‌کارند در بعضی از خانواده‌ها بذر عشق ، محبت احترام و اتکاء به نفس و آزادی و در بعضی دیگر ، بذر ترس ، گناه و اجبار کاشته می‌شود طبیعی است که گاهی والدین بر سر کودکان خود داد بزنند و شاید اتفاق بیفتد که آنها را تنبیه بدنی کنند. آیا اینها والدین بدی هستند؟ البته که نه ، آنها هم انسانند و مسائل شخصی خود را دارند که باعث می‌شود گاهی کنترل خود را از دست بدهند اما بعد با محبت یا عذرخواهی آن را جبران می‌نمایند ولی تعدادی از والدین نیز هستند که یک سری ناراحتی که مدام روی بچه‌های خود پیاده می‌کنند و این امر باعث خراب کردن زندگی آنها می‌شود. این رفتار مثل سم در دوران کودکی در تمام وجود کودک پخش شده و درد ناشی از آن به مرور زمان با طفل بزرگتر می‌شود.عقده‌های کودکی و ارتکاب جرایم:بسیاری از ناهنجاریها و انحرافات افراد خصوصا جوانان و نوجوانان ناشی از عقده‌های دوران کودکی که به علل گوناگون درون کودک رشد کرده و در بزرگسالی بصورت یک عمل مجرمانه ظاهر می‌گردد. این مسئله از اهمیت فوق‌العاده ای برخوردار است و لازم است که مسئولین جامعه و قضات و خصوصا والدین کودکان آن را به خوبی مورد توجه قرار دهند. عدم تربیت صحیح و توجه نکردن به خواسته های طبیعی و بچه‌گانه آنها سختگیری‌های بی‌مورد در بسیاری موارد به تشکیل عقده‌های روانی منجر می‌شود و خواه ناخواه در بزرگسالی این عقده‌ها به طرق مختلفی گشوده می‌شود انجام اعمال مجرمانه از جمله این موارد است. در زمانهای گذشته یعنی هنگامی که روانشناسی مراحل ابتدایی خود را پشت سر می‌گذاشت تعلیم و تربیت کودکان امر ساده‌ای بود، در آن زمان یک رشته قوانین و مقررات تربیتی وجود داشت و هر کودکی می‌بایست خواه ناخواه از آن پیروی کند، مثلا از کودک می‌خواستند مطیع ، مودب ، خوش اخلاق باشد. هرگز صدایش را بلند نکند و از مقتضیات محیط و اصول اخلاقی متداول پیروی کند. آرزوی والدین کودکانی بود که روشهای اخلاق و تعلیم و تربیتی را به او بیاموزند تا این مسائل مهم را ملکه ذهن خود کنند. وظیفه تنبیه و گوشمالی نیز از وظایف و اختیارات خاص پدر بشمار می‌رفت که هر عصر به هنگام بازگشت از کار بدان دست می‌یازید. اما امروزه وضع تعلیم و تربیت بکلی دگرگون شده است. امروزه از انضباط سخن کمتری به میان می‌آید و تکیه بیشتری بر روی تعلیم و تربیت می‌شود. دگرگونی افکار تربیتی در رابطه با کودکان عوامل گوناگونی دارد که از جمله جنگ جهانی و تعلیمات روانشناسانه و مخصوصا روانکاوی است. فروید معتقد بودک که سرچشمه اکثر اختلالات روانی عقب‌راندگی تمایلات طبیعی مانند غریزه جنسی یا پرخاشگری است و همواره تاکید می‌کرد که این تمایلات هنگامیکه رانده می‌شود بصورت اختلالات و بیماریهای روانی بروز می‌کند.عواطفعواطف از قبیل ترس و خشم تمایلات جنسی و مهرمادری از مسائلی است که می‌بایست به دقت مورد توجه قرار گیرد . کودک بیش از هر چیز نیاز به عاطفه دارد اما همین عواطف با همه نیکی و ارزش هرگاه از حد معمول بگذرد و کودکان را عنان گسسته بار آورد خطرات براندازی را به دنبال خواهد داشت. این مسئله بیشتر مربوط به سنین بعد از هفت‌سالگی است به هر حال کودک در مراحل اولیه از عواطف و احساساتی برخوردار است که می‌بایست به گونه‌ای صحیح مورد توجه قرار گیرد و پرورش صحیح آن به عهده والدین است وگرنه کودک دچار عقده خواهد شد و نهایتا راه انحراف خواهد پیمود.حس پرخاشگری:هرگاه حس پرخاشگری طبیعی کودک آزرده یا رانده شود از چرای طبیعی خود منحرف می‌گردد، و به لجاجت و قهر تبدیل می‌شود. کودک اخمو و ترشرو کودکی است که حس پرخاشگری در وی آزرده شده است. در روانشناسی ثابت شده است که هرگاه کودکی را از نیروی پرخاشگری خود محروم کنند ، گرفتار یک حس ناامنی و اضطراب خواهد گردید و بعید نیست برای تامین آرامش خیال خود به یک ناراحتی روحی متوسل شود زیرا تنها به آن وسیله می‌تواند حمایت از خویش را تامین کند و یا از زیر بار مسئولیت بگریزد و یا آنکه اراده خودش را تحمیل کند. سئوالی که در اینجا پیش می‌آید این است که در مقابل کودک خود سر و لجباز چه باید کرد. پاسخ به این سئوال آسان است بجای جلوگیری از حس خود سری به کودک باید اجازه داد که این حس بطور سودمندی ابراز گردد. تنها در این صورت است که می‌توان اراده‌های نیرومند و شخصیت‌های قوی بوجودآورد. نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که والدین تا حد ممکن باید از امر و نهی بی مورد بپرهیزند، مثلا وقتی کودک در حال بازی با صندلی است اگر احتمال آسیب او نمی‌رود نباید او را از این کار بازداشت و گفت: بچه‌جان به این صندلی دست نزن می‌افتی. و اگر کودک می‌خواهد میوه را پوست بکند در صورت امکان باید به او یاد داد که چگونه میوه را پوست می‌کنند و اگر می‌خواهد در کاری دخالت کند و به شما کمک نماید باید نحوه آن را به او یاد داد. بنابراین در 90% کارها می‌توان کودک را آزاد گذاشت و شیوه صحیح آن عمل را به او آموخت. ولی 10% امور هم هست که انجام آن به هیچوجه به صلاح کودکان نیست و باید آنها را منع کرد. البته توجه داشته باشید اگر کودکی در 90% امور آزاد باشد نهی از 10% را خواهد پذیرفت و از نظر روانی مشکلی برایش ایجاد نمی‌شود. این توجهات، بردباری زیادی می‌خواهد ولی هر پدر و مادری که تعلیم و تربیت فرزند را به منزله فنی تلقی کند، باید ساعتهای گرانبها و بیشماری از عمر خود را صرف پرورش کودک نماید درباره کودک باید روش جدی پیش گرفت هنگامیکه کودک را از کار منع می‌سازدی باید مطلقا دستور را رعایت کند به عبارت دیگر والدین باید حتی‌المقدور کودک را منع کنند و آزادش بگذارند ولی اگر او را منع کردند در تصمیم خود راسخ باشند تا زمینه های تربیت صحیح فرزندانرا فراهم آورند. پدر یا مادری می‌توانند روش جدی پیش گیرند بدون آنکه ابراز خشم کنند، کودک باید زود دریابد هنگامیکه مادرش گفت نه منظورش نه است و تخلف از آن دستور میسر نیست لکن مادر این کلمه نه را باید حتی‌المقدور کمتر بکار برد و آن را تنها برای موارد ضروری اختصاص دهد.آزادی و ارتباط:<در ارتباط با تربیت کودک دو اصل یا شاید دو روش وجود دارد به نظر می‌رسد با هم متضاد هستند. در حالیکه با هم تبانی ندارند بلکه تا اندازه زیادی به هم بستگی دارند عده‌ای معتقدند که باید به کودکان ازادی کامل داد تا هر عملی را که می‌خواهند انجام دهند. عده دیگر اظهار می‌دارند که باید در تعلیم و تربیت انضباط را کاملا رعایت کرد. باید گفت این دو مفهوم به هم وابسته‌اند، یعنی اینکه انضباط برای آزادی حقیقی و ازادی حقیقی برای انضباط ضرورت کامل دارد. برای مثال هر گاه کودک بخواهد از درخت بالا رود و شما او را به سختی منع کنید، علیه دستور شما علم طغیان خواهد افراشت و به محض اینکه شما به او پشت کردید از اجرای دستور شما سرباز خواهد زد. بدین طریق مشاهده می‌شود که آزادی و انضباط شدید هر دو دارای عواقب خطرناکی است اما هر گاه بالا رفتن از درخت را به کودک تعلیم دهید، بدین محض که به او بیاموزید استحکام هر شاخه را قبل از تکیه کردن بر آن آزمایش کند و برای موارد لغزندن احتمالی و تکیه‌گاه احتیاطی را همواره در نظر بگیرد آنگاه می‌توانید برای بالارفتن از درخت از هر حیث به وی آزادی بدهید و سخت مراقب باشید تا از درخت نیفتد و آسیب به او نرسد.به آینده کودکان امیدوار باشیم:<بسیاری از ما به غلط بر این باوریم که اگر مرتکب اشتباهی در مورد فرزندمان در زمان کودکی او شدیم، تاثیر آن در تمام زندگی او خواهد ماند. اشتباهات اولیه والدین قابل برگشت نیستند ولی کودکان انعطاف‌پذیر و سازشکار هستند رشد آنها جریانی مداوم است و شخصیت کودک پیوسته و در حال خودشکوفایی است در آینده بسیاری از خصوصیات اخلاقی کودک که مشکل آفرین بوده می‌تواند در جوانی تبدیل به خصوصیاتی سازنده شود. بسیاری از کودکان ناسازگار دارای قدرت خلاقیت و تخیل غیرعادی هستند و این به دلیل قدرت درک و آزادگی در این گونه کودکان است، الینور روز ولت که کناره جو و خجالتی بود هرگز خانواده‌اش او را درک نکردند. آلبرت انیشتن نیز کناره جو و خجالتی بود دیر شروع به صحبت کرد و هیچ دوستی نداشت رفتاری عجیب داشت و برای معلمین خود ایجاد مشکل می‌کرد. والدینش او را غیرعادی می‌دانستند. خانواده توماس ادیسون او را غیرعادی می‌خواندند و مادرش او را به خاطر وجود مشکلات از مدرسه درآورد. پابلو پیکاسو کودکی بسیار لجباز و یک دهنده بود و فقط روی نقاشی تاکید می‌کرد.البته همه کودکان ناسازگار سرنوشتی یکسان ندارند ولی هر کدام از آنها لیاقت داشتن موقعیت‌هایی را برای نشان دادن استعدادهای ذاتی خود دارند



[ دوشنبه 92/4/24 ] [ 1:32 عصر ] [ اسماعیلی ]

داستان کوتاه پند آموز : مادر

مردی مقابل گل فروشی ایستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود .

وقتی از گل فروشی خارج شد ? دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا? من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!

مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید? بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد? به گل فروشی برگشت? دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.

شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن

 



[ یکشنبه 91/12/13 ] [ 11:15 صبح ] [ اسماعیلی ]

ضرب المثل های خواندنی

1. ضرب‌المثل جامایکایی

no  call  alligator  long mouth  till  you pass him 

قبل از آن که از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”.

[تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.]

 

2. ضرب‌المثل هاییتیایی

if  you  want  your  eggs  hatched , sit  them yourself 

اگر می‌خواهی که جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ‌ها بخواب.

[تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی، آن را به شخص دیگری غیر از 

خودت مسپار.]

3. ضرب‌المثل لاتین

a silly  rabbit  have  three  opening to its den 

یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند. 

[تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ها ببندی.]

4. ضرب‌المثلی از شمال آفریقا

Every  beetle  is a gazelle  in the eyes  of   its mother 

هر سوسکی از دید مادرش به زیبایی غزال است. 

معادل فارسی:  اگر در دیده‌ی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی

 

5. ضرب المثل روسی

An empty  barrel  makes  greatest  sound 

بشکه‌ی خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند. 

[تفسیر: هیاهو و ادعای بسیار نشان از میان‌تهی بودن دارد.] 

6. ضرب‌المثل اسپانیایی

after  all  , to make  a beautiful omelet you have  to break  an egg 

برای پختن یک املت خوشمزه، حداقل باید یک تخم‌مرغ شکست.

[تفسیر: بدون صرف هزینه، به نتیجه‌ی مطلوب دست نخواهی یافت.]

معادل فارسی: بی‌مایه فطیر است.

7. ضرب‌المثل روسی 

all  are  not  good cooks who carry long knives 

هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.

[تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن مؤفقیت نیست.]

معادل  فارسی : به عمل کار برآید.

چاقو



[ شنبه 91/12/5 ] [ 3:23 عصر ] [ اسماعیلی ]